۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

ذوق بودنت

برای اولین بار،اولین جنینی که دیدم فرزند خودم بود.فرزند چهار سانتیمتری من،امروزنوزدهم/بهمن ماه/نود و یک، به گواه خانم دکتر هایده غلامی، وقتی فهمیدی قرار بر این شده که من هم به تماشای حضورت بنشینم،رقصان و شادمان به تقلایی افتاده بودی باور نکردنی. دو روز تمام بود به همراه مادر،خواهش کنان خواستاراین فعالیت شده بودیم.ناز می کردی و تنبلی به وفور.مادر را خسته کرده بودی اما دست از تنبلی بر نمی داشت.
خلاصه بعد از سه بار سونوگرافی،دست از لجبازی برداشتی و شروع کردی به تکان خوردن و با حضور من به فعالیتی رسیده بودی که باعث تعجب خانم دکتر هم شده بود که به شوخی فرمودند فرزندتون ،هم پرروئه و هم زبون دراز:)
چهره خندان مامان و وصف حال خوم،وصف شدنی نیست و قابل انتقال بر نوک انگشتانم برای نگاشتنِ این شورِ شیدایی.

و البته زبان دراز و انگشتهای کشیده تو.
حال خوبی داشتم بابا.حال خوبی
بی قراری های مامان و بابا روزبروز بیشتر می شود.
مامان،فیلم این شیطنتِ خاصِ دلنشینت را در پست قبلی گذاشته.
تمام زندگی ما شدی.

۱ نظر:

  1. سلام پسته کوچولو
    خوبی؟
    خیلی شیطونی ها، می دونی رونما چیه؟ معلومه که میدونی، نمی دونستی که اینقدر ناز نمی کردی :))
    امروز من تو رو دیدم، بابایی تو فیلم رو برام جدا گونه گذاشت تا دیدم آخه می دونی من بلد نبودم از اینجا دانلود کنمش :)))
    فسقلی مثل یه معجزه می مونی.
    مواظب خودت باش، مامانت رو اذیت نکن، زودی بزرگ بشو :)))

    پاسخحذف